بینهایت طلبی تنها یک پاسخ دارد، بینهایت!

پیام امام به گورباچف

امام


بسم الله الرحمن الرحیم
جـنـاب آقـاى گـوربـاچـف صدر هیاءت رئیسه اتحاد جماهیر سوسیالیستى شوروى با امید خـوشـبختى و سعادت براى شما و ملت شوروى از آن جا که پس از روى کار آمدن شما چنین احـسـاس مـى شـود کـه جـناب عالى در تحلیل حوادث سیاسى جهان خصوصا در رابطه با مـسـائل شـوروى در دور جـدیـدى از بـازنـگـرى و تـحـول و بـرخـورد قـرار گرفته اید و جسارت و گستاخى شما در برخورد با واقعیات جـهـان چـه بـسـا منشاء تحولات و موجب به هم خوردن معادلات فعلى حاکم بر جهان گردد، لازم دیـدم نـکـاتى را یادآور شوم هر چند ممکن است حیطه تفکر و تصمیمات جدید شما تنها روشـى بـراى حـل مـعـضـلات حـزبـى و در کـنـار آن حـل پـاره اى از مـشـکـلات مردمتان باشد، ولى به همین اندازه هم شهامت تجدیدنظر در مورد مـکـتبى که سالیان سال فرزندان انقلابى جهان را در حصارهاى آهنین زندانى نموده بود، قابل ستایش است . و اگر به فراتر از این مقدار فکر مى کنید، اولین مساله اى که مطمئنا بـاعـث مـوفقیت شما خواهد شد، این است که در سیاست اسلاف خود دایر بر خدازدایى و دین زدایـى از جـامـعـه کـه تـحـقـیـقا بزرگترین و بالاترین ضربه را بر پیکر مردم کشور شـوروى وارد کـرده اسـت ، تـجـدید نظر نمایید و بدانید که برخورد واقعى با قضایاى جهان جز از این طریق میسر نیست .
البـتـه ممکن است از شیوه هاى ناصحیح و عملکرد غلط قدرتمندان پیشین کمونیسم در زمینه اقتصاد، باغ سبز دنیاى غرب رخ بنماید ولى حقیقت جاى دیگرى است . شما اگر بخواهید در ایـن مـقـطع تنها گره هاى کور اقتصادى سوسیالیسم و کمونیسم را با پناه بردن به کـانـون سـرمـایـه دارى غـرب حـل کـنید، نه تنها دردى از جامعه خویش را دوا نکرده اید که دیگران باید بیایند و اشتباهات شما را جبران کنند. چرا که امروز اگر مارکسیسم در روش هـاى اقـتـصـادى و اجـتـمـاعـى بـه بـن بـسـت رسـیـده اسـت ، دنـیـاى غـرب هـم در هـمـیـن مسایل !!! البته به شکل دیگر !!! و نیز در مسائل دیگر گرفتار حادثه است .

جناب آقاى گورباچف !
بـایـد بـه حـقـیـقـت رو آورد: مـشـکـل اصلى کشور شما مساله مالکیت و اقتصاد و آزادى نیست . مـشـکـل شـمـا عـدم اعـتـقـاد واقـعـى بـه خـداسـت ، هـمـان مـشـکـلى کـه غـرب را هـم بـه ابتذال و بن بست کشیده و یا خواهد کشید. مشکل اصلى شما مبارزه طولانى و بیهوده با خدا و مبدا هستى و آفرینش است .
جناب آقاى گورباچف !
بـراى هـمـه روشن است که از این پس کمونیسم را باید در موزه هاى تاریخ سیاسى جهان جـسـتـجـو کرد؛ چرا که مارکسیسم جوابگوى هیچ نیازى از نیازهاى واقعى انسان نیست ، چرا کـه مـکـتـبـى است مادى و با مادیت نمى توان بشریت را از بحران عدم اعتقاد به معنویت که اساسى ترین درد جامعه بشرى در غرب و شرق است ، به در آورد.
حضرت آقاى گورباچف !
ممکن است شما اثباتا در بعضى جهات به مارکسیسم پشت نکرده باشید و از این پس هم در مـصـاحـبـه هـا، اعـتـقـاد کامل خودتان را به آن ابراز کنید، ولى خود مى دانید که ثبوتا این گونه نیست . رهبر چین اولین ضربه را به کمونیسم زد و شما دومین و على الظاهر آخرین ضـربـه را بـر پـیـکـر آن نواختید. امروز دیگر چیزى به نام کمونیسم در جهان نداریم ، ولى از شما جدا مى خواهم که در شکستن دیوارهاى خیالات مارکسیسم ، گرفتار زندان غرب و شیطان بزرگ نشوید. امیدوارم افتخار واقعى این مطلب را پیدا کنید که آخرین لایه هاى پـوسـیـده هـفـتـاد سال کژى جهان کمونیسم را از چهره تاریخ و کشور خود بزدایید. امروز دیـگـر دولت هـاى هـمـسـو بـا شما که دلشان براى وطن و مردمشان مى طپد، هرگز حاضر نـخـواهـنـد شـد بـیـش از این منابع زیرزمینى و روزمینى کشورشان را براى اثبات موفقیت کـمـونـیسم !!! که صداى شکستن استخوان هایش هم به گوش فرزندانشان رسیده است !!! مصرف کنند.
آقاى گورباچف !
وقـتـى از گـلدسـتـه هـاى مـسـاجـد بـعـضـى از جـمـهـورى هـاى شـمـا پـس از هـفـتـاد سال بانگ الله اکبر و شهادت به رسالت حضرت ختمى مرتبت !!! صلى الله علیه و آله و سـلم !!! بـه گـوش رسـیـد، تـمامى طرفداران اسلام ناب محمدى (ص ) را از شوق به گریه انداخت . لذا لازم دانستم این موضوع را به شما گوشزد کنم که بار دیگر به دو جـهـان بـیـنى مادى و الهى بیندیشید. مادیون معیار شناخت در جهان بینى خویش را (حس ) دانـسـتـه و چـیـزى را که محسوس نباشد، از قلمرو علم بیرون مى دانند و هستى را همتاى ماده دانسته و چیزى را که ماده ندارد، موجود نمى دانند. قهرا جهان غیب مانند وجود خداوند تعالى و وحى و نبوت و قیامت را یکسره افسانه مى دانند. در حالى که معیار شناخت در جهان بینى الهـى اعـم از (حـس و عـقـل ) مـى بـاشـد و چـیـزى کـه مـعـقـول بـاشـد، داخـل در قلمرو علم مى باشد گرچه محسوس نباشد. لذا هستى اعم از غیب و شهادت است و چیزى که ماده ندارد، مى تواند موجود باشد. و همان طور که موجود مادى به (مجرد) استناد دارد، شناخت حسى نیز به شناخت عقلى متکى است .
قـرآن مـجـیـد اسـاس تـفکر مادى را نقد مى کند و به آنان که بر این پندارند که خدا نیست وگـرنـه دیـده مـى شد، می فرماید: ( لن نومن لک حتى نرى الله جهرة لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هواللطیف الخبیر) از قرآن عزیز و کریم و استدلالات آن در مـوارد وحـى و نـبـوت و قـیـامـت بـگـذریـم کـه از نـظـر شـمـا اول بـحـث اسـت . اصـولا مـیـل نـداشـتـم شـمـا را در پـیـچ و تـاب مسائل فلاسفه بخصوص فلاسفه
اسـلامـى بـیـنـدازم . فـقـط بـه یکى دو مثال ساده و فطرى و وجدانى که سیاسیون هم مى تـوانـنـد از آن بهره اى ببرند، بسنده مى کنم : این از بدیهیات است که ماده و جسم هر چه باشد از خود بى خبر است . یک مجسمه سنگى یا مجسمه مادى انسان ، هر طرف آن از طرف دیگرش محجوب است ، در صورتى که به عیان مى بینیم که انسان و حیوان از همه اطراف خـود آگـاه اسـت . مى داند کجاست ، در محیطش چه مى گذرد، در جهان چه غوغایى است . پس در حـیـوان و انسان چیز دیگرى است که فوق ماده است و از عالم ماده جدا است و با مردن ماده نمى میرد و باقى است . انسان در فطرت خود هر کمالى را به طور مطلق مى خواهد و شما خـوب مـى دانـیـد که انسان مى خواهد قدرت مطلق جهان باشد و به هیچ قدرتى که ناقص اسـت ، دل نـبـسـتـه است . اگر عالم را در اختیار داشته باشد و گفته شود جهان دیگرى هم هست ، قطرتا مایل است آن جهان را هم در اختیار داشته باشد. انسان هر اندازه دانشمند باشد و گـفـتـه شـود عـلوم دیـگـرى هم هست ، فطرتا مایل است آن علوم را هم بیاموزد. پس قدرت مـطـلق و عـلم مـطـلق بـایـد بـاشـد تـا آدمـى دل بـه آن بـبـنـدد. آن خـداونـد مـتـعـال اسـت که همه به آن متوجهیم گرچه خود ندانیم . انسان مى خواهد به(حق مطلق) برسد تا فانى در خدا شود. اصولا اشتیاق به زندگى ابدى در نهاد هر انسانى نشانه وجود جهان جاوید و مصون از مرگ است .
اگـر جـنـاب عـالى میل داشته باشید در این زمینه ها تحقیق کنید، مى توانید دستور دهید که صـاحـبـان ایـن گـونـه عـلوم عـلاوه بـر کـتـب فلاسفه غرب ، در این زمینه به نوشته هاى فـارابى و بوعلى سینا !!! رحمة الله علیهما !!! در حکمت مشاء مراجعه کنند تا روشن شود کـه قـانـون عـلیـت و مـعـلولیـت کـه هـر گـونـه شـنـاخـتـى بـر آن اسـتـوار اسـت ، مـعـقـول اسـت نـه مـحـسـوس ، و ادراک مـعـانـى کـلى و نـیـز قـوانـیـن کـلى کـه هـرگـونـه استدلال بر آن تکیه دارد، معقول است نه محسوس ، و نیز به کتاب هاى سهروردى !!! رحمة الله عـلیـه !!! در حـکـمت اشراق مراجعه نموده و براى جناب عالى شرح کنند که جسم و هر مـوجـود مـادى دیـگـر به نور صرف که منزه از حس مى باشد، نیازمند است و ادراک شهودى ذات انـسان از حقیقت خویش ، مبرا از پدیده حسى است . و از اساتید بزرگ بخواهید تا به حـکـمـت مـتـعـالیـه صـدرالمـتـالهین !!! رضوان الله تعالى علیه و حشره الله مع النبیین و الصـالحـین !!! مراجعه نمایند تا معلوم گردد که حقیقت علم همانا وجودى است مجرد از ماده و هر گونه اندیشه از ماده منزه است و به احکام ماده محکوم نخواهد شد.
دیـگـر شـمـا را خسته نمى کنم و از کتب عرفا و بخصوص محیى الدین بن عربى نام نمى بـرم کـه اگـر خـواسـتـیـد از مـبـاحـث ایـن بـزرگـمـرد مطلع گردید، تنى چند از خبرگان تیزهوش خود را که در این گونه مسائل قویا دست دارند، راهى قم گردانید تا پس از چند سـالى بـا تـوکـل بـه خـدا از عـمـق لطـیـف بـاریـکـتـر ز مـوى منازل معرفت آگاه گردند که بدون این سفر آگاهى از آن امکان ندارد.
جناب آقاى گورباچف !
اکـنـون بـعـد از ذکـر ایـن مـسائل و مقدمات از شما مى خواهم درباره اسلام به صورت جدى تـحـقـیـق و تفحص کنید و این نه به خاطر نیاز اسلام و مسلمین به شما، که به جهت ارزش هاى والا و جهان
شـمـول اسـلام اسـت کـه مـى تواند وسیله راحتى و نجات همه ملت ها باشد و گره مشکلات اساسى بشریت را بازگو نماید. نگرش جدى به اسلام ممکن است شما را براى همیشه از مساله افغانستان و مسائلى از این قبیل در جهان نجات دهد. ما مسلمانان جهان را مانند مسلمانان کشور خود دانسته و همیشه خود را در سرنوشت آنان شریک مى دانیم .
با آزادى نسبى مراسم مذهبى در بعضى از جمهورى هاى شوروى ، نشان دادید که دیگر این گـونـه فـکـر نـمـى کـنـیـد کـه مـذهـب مـخـدر جـامـعـه اسـت . راسـتـى مـذهبى که ایران را در مـقـابـل ابـرقـدرت هـا چـون کوه استوار کرده است ، مخدر جامعه است ؟! آیا مذهبى که طالب اجـراى عدالت در جهان و خواهان آزادى انسان از قیود مادى و معنوى است ، مخدر جامعه است ؟! آرى مذهبى که وسیله شود تا سرمایه هاى مادى و معنوى کشورهاى اسلامى و غیر اسلامى در اخـتـیـار ابرقدرت ها و قدرت ها قرار گیرد و بر سر مردم فریاد کشد که دین از سیاست جداست ، مخدر جامعه است . ولى این دیگر مذهب واقعى نیست بلکه مذهبى است که مردم ما آن را مذهب امریکایى مى نامند.
در خـاتـمـه صـریـحـا اعـلام مـى کـنـم که جمهورى اسلامى ایران به عنوان بزرگترین و قدرتمندترین پایگاه جهان اسلام به راحتى مى تواند خلا اعتقادى نظام شما را پر نماید و در هـر صـورت کـشـور مـا هـمـچـون گـذشـتـه بـه حـسـن هـمـجـوارى و روابـط متقابل معتقد است و آن را محترم مى شمارد.
والسلام على من اتبع الهدى
روح الله الموسوى الخمینى
تاریخ : 20/10/67


  • بهزاد سیاوش آملی

نظرات  (۱۳)

  • امیر عمارلو
  • خوب هنوز اونقدی مطلب نذاشتی. مطمئن باش مطالب جدید و زیاد که بذاری آمار بازدیدا میره بالا.
    این خط اینم نشون.|_

    پاسخ:
    انشالله. شما دعا بفرمایید
    البته مطلب زیادم نمیشه گذاشت آب بندی میشه و سطح بصیرت پاشی میاد پایین:)
  • امیر عمارلو
  • سلام
    از اینکه رسالت بصیرت پاشی تونو فراتر از دوست و آشنا، در فضای مجازی هم انجام میدین، خوشحالم و بهتون تبریک میگم.
    موفق باشید.
    پاسخ:
    علیکم السلام
    خواهش می کنم البته اینجا هم باز همون دوست و آشنا میان میبینن تازه تعدادشون کمتر هم هست
    چون وقتی دارم فیس تو فیس بصیرت پاشی می کنم طرف رودربایستی داره نمیاد بگه حال ندارم گوش بدم تا تهش مجبوره گوش بده اما اینجا با اختیار خودش نمیاد سر بزنه!!:)
    سلام عزیزم
    از الطاف خداوند این بود که ما با تو آشنا شدیم
  • بهزاد سیاوش آملی
  • از همه دوستانی که اظهار نظر می کنند و بر حقیر منت می نهند متشکرم
  • بهزاد سیاوش آملی
  • با سلام
    در تعجبم از خودم که ساعتها وقت برای کار فرهنگی رسانه ای در جبهه جنگ نرم دارم و از آنها استفاده نمیکنم
    یا حق
    نمی دونستم که شما همانند  فیس بوکی ها عاشق کامنت گذاشتنید.
    ولی شرمنده بیشتر از این وقت شما رو نگیرم صلاح کار خویش خسروان داند
    یا حق
  • بهزاد سیاوش آملی
  • با سلام مجدد
    نمی دانم چرا بعضی از ما با وجود اینکه ماشین رویرو شاخ به شاخ به ما زده و گاها از روی ما رد شده است نمی خواهیم باور کنیم و درد مان هم نمی گیرد
    شاعر :
    مرد را دردی اگر باشد خوش است
    درد بی دردی علاجش آتش است...
  • بهزاد سیاوش آملی
  • اختلاف من با تو اینه که بنده بر خلاف شما میدونی نمی بینم بلکه چهارراه می بینم توی ورودی میدون نباید وایساد و باید به حرکت ادامه داد اما سر جهارراه ابتدا باید کامل بایستیم حتی با فاصله از پشت خط هرگاه طرف مقابل نگهداشت حالا نوبت حرکت ماست فرق ما با شما این است که ما ابتدا می ایستیم تفکر می کنیم و سپس حرکت می کنیم اما شما حرکت می کنید حرکت می کنید و حرکت می کنید و دریغ از تفکر
  • بهزاد سیاوش آملی
  • روشنفکرنماها هموراه دنبال تحلیل کردن از بیرون میدون هستند و یک بار خود را وارد میدان نمی کنند چون از ورود به آن می ترسند و توانایی پرداخت بهای سنگین ورود به جنگ میان حق و باطل را ندارند.
    خوشحالم از اینکه به تشخیص خودت احترم میگذاری
    امیر
  • بهزاد سیاوش آملی
  • دوست دارد یار این آشفتگی
    کوشش بیهوده به از خفتگی
    در ضمن مفتی های وهابی هم در این دوران به حجت شرعی خود عمل می کنند:)))
    سلام رفیق،
    کار خوبی رو شروع کردی امیدوارم که این کار صرفا به خاطر استیصال از تشخیص رسالت نباشد
    البته عماریون در هر زمانی به تشخیص حجت شرعی خود عمل می کنند که شما مستثنی از این قضیه نیستید
    من الله التوفیق
  • محمد محمدی نیاکی
  • باز هم سلام
    یه سایت معرفی می کنم حتما برو و مطالبشو بخون
    http://farsi.rouhollah.ir
    یا علی
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی