
اولین علاقه، اولین
گرایشی که ما در خودمان تجربه میکنیم، راحتطلبی است. ما با راحتطلبی زاده میشویم.
بعداً گرایشهای دیگر دنیاییِ ما، بیشتر تجلی میکنند و بعضی از اوقات به خاطر
همین راحتطلبیِ تورم یافته، گرایشهای دیگر بد و خوبی هم در ما شکل میگیرد.
اولین مظهر حبّ
الدنیا، در جوانها و حتی نوجوانها که باید برایش یک فکری کرد همین راحتطلبی
است. وقتی ما جلوی راحتطلبی را نگرفتیم، جلوی شهوتپرستی را هم نمیتوانیم بگیریم.
راحتطلبی یک بلیّۀ عامالبلواست در جامعۀ ما. از آن جا که ما یک جامعۀ دینی
داریم، در فرهنگ ما لذّتطلبی که نزدیکتر است به عرصۀ گناه و عبور از خط قرمز،
بیشتر مذمّت میشود. ولی متأسفانه در فرهنگ عمومی و حتی فرهنگ دینی ما، راحتطلبی
آنقدر مذمّت نمیشود. این یک نقص فرهنگیِ بزرگ است. اصلاً این جزء سبد خرید روزانۀ
ما نیست. جزء توجهات روزمرّه و محاسبۀ نفس ما نیست که ببینیم ما چقدر راحتطلب
هستیم. کسی که بلافاصله عصبانی میشود و در رفتارهای معمولی به اطرافیان پرخاش میکند،
راحتطلبی در او لبریز شده، و به صورت یک بیماری دارد در او نشان داده میشود.
جامعۀ راحتطلب به
جایی نخواهد رسید. زندگی یعنی مدیریت رنج ها. یعنی استقبال کردن از رنج. مدیریت
عاقلانۀ رنج، خیلی متفاوت است با فرار ابلهانه و احمقانه از رنج. چگونه می شود رنج
ها را مدیریت کرد؟ فرهنگ غربی ما را به فرار احمقانه از رنج دعوت میکند. فرهنگ
اسلامی ما را به استقبال عاقلانه از رنج دعوت میکند. از دل چنین فکر و فرهنگی،
جهاد برمیخیزد. (حجت
الاسلام پناهیان، فاطمیه 93-بیت رهبری)